دسته گلی برای مادر
21 فروردین 1394 توسط سیده
مردی مقابل گل فروشی ایستاد او می خواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود سفارش دهد تا برایش پست شود وقتی از گل فروشی خارج شد دختری را دید که در کناره مغازه شسته بود و گریه می کرد مرد نزدیک دختر رفت و از او پرسید :دختر چرا گریه می کنی؟
دختر گفت : می خواستم برای مادرم یک شاخه گل بخرم ولی پولم کم است. مرد لبخندی زد و گفت: با من بیا،برای تو یک دسته گل خیلی قشنگ می خرم تا آن را به مادرت بدهی. وقتی از گل فروشی خارج می شدند،دختر لبخندی حاکی از خوشحالی و رضایت بر لب داشت. مرد به دختر گفت : می خواهی تو را برسانم؟دختر گفت نه تا قبر مادرم راهی نیست!
مرد دیگر نمی توانست چیزی بگوید ،بغض گلویش را گرفت و دلش شکست.طاقت نیاورد به گل فروشی برگشت دسته گل را پس گرفت و 200 کیلومتر رانندگی کرد تا خودش آن را به دستان پر مهر مادرش تقدیم کند.
این دسته گل زیبا تقدیم به همه مادران دنیا