در پاسخ به: حرف شیرین جلال

نظر از: الزهرا (س) نصر [عضو] 

سلام
موفق باشید
خیلی جالب بود
یا علی

1394/01/28 @ 21:00

در پاسخ به: کمال افتخار

نظر از: رحیمی [عضو] 

با سلام فرخنده میلاد با سعادت حضرت زهرا سلام الله علیها مبارکباد.

میان من و عشق

یا حبیب الباکین

دنیا به کام تلخ من امشب عسل شده است
شیرین شده است و ماحصلش این غزل شده است

تاثیر مهر مادریت بوده بر زبان
این واژه ها اگر به تغزل بدل شده است

مادر!حضور نام تو در شعر های من
لطف خداست شامل حال غزل شده است

غیر از تو جای هیچ کسی نیست در دلم
این مسأله میان من و عشق حل شده است

سیاره ای که زهره نشد آه می کشد
آه است و آه آنچه نصیب زحل شده است

زهرایی و تلألو نور محبتت
در سینه ام ز روز ازل لم یزل شده است

با نام تو هوای غزل معنوی شده است
بی اختیار وارد این مثنوی شده است

هرگز نبوده غیر تو مضمون بهتری
تنها تویی که بر سر ذوقم می آوری

نامت مرا مسافر لاهوت کرده است
لاهوت را شکوه تو مبهوت کرده است

از عرش آمدی و زمین آبرو گرفت
باید برای بردن نامت وضو گرفت

نور قریش! تا که تویی صاحب دلم
غرق خداست شعب ابی طالب دلم

عمرت نفس نفس همه تلمیح زندگی است
حرفت چراغ راه و مفاتیح زندگی است

از این شکوه ، ساده نباید عبور کرد
باید مدام زندگیت را مرور کرد

چون زندگیت ساده تر از مختصر شده است
پیش تجملات ، جهازت سپر شده است

آیینه ای و سنگ صبور پیمبری
در هر نفس برای پدر مثل مادری

اشک شما عذاب بهشت است ، خنده کن
لبخندت آفتاب بهشت است ، خنده کن

دنیای ما نبوده برازنده ی شما
هجده نفس زمین شده شرمنده ی شما

آیینه ای نهاده خدا بین سینه ام
حس می کنم مزار تو را بین سینه ام

مانند آن خسی که به میقات پر کشید
قلبم به سوی مادر سادات پر کشید.

سید حمید رضا برقعه ای(طوفان واژه ها)

1394/01/21 @ 22:12

در پاسخ به: دسته گلی برای مادر

نظر از: رحیمی [عضو] 

با سلام فرخنده میلاد با سعادت حضرت زهرا سلام الله علیها مبارکباد.

میان من و عشق

یا حبیب الباکین

دنیا به کام تلخ من امشب عسل شده است
شیرین شده است و ماحصلش این غزل شده است

تاثیر مهر مادریت بوده بر زبان
این واژه ها اگر به تغزل بدل شده است

مادر!حضور نام تو در شعر های من
لطف خداست شامل حال غزل شده است

غیر از تو جای هیچ کسی نیست در دلم
این مسأله میان من و عشق حل شده است

سیاره ای که زهره نشد آه می کشد
آه است و آه آنچه نصیب زحل شده است

زهرایی و تلألو نور محبتت
در سینه ام ز روز ازل لم یزل شده است

با نام تو هوای غزل معنوی شده است
بی اختیار وارد این مثنوی شده است

هرگز نبوده غیر تو مضمون بهتری
تنها تویی که بر سر ذوقم می آوری

نامت مرا مسافر لاهوت کرده است
لاهوت را شکوه تو مبهوت کرده است

از عرش آمدی و زمین آبرو گرفت
باید برای بردن نامت وضو گرفت

نور قریش! تا که تویی صاحب دلم
غرق خداست شعب ابی طالب دلم

عمرت نفس نفس همه تلمیح زندگی است
حرفت چراغ راه و مفاتیح زندگی است

از این شکوه ، ساده نباید عبور کرد
باید مدام زندگیت را مرور کرد

چون زندگیت ساده تر از مختصر شده است
پیش تجملات ، جهازت سپر شده است

آیینه ای و سنگ صبور پیمبری
در هر نفس برای پدر مثل مادری

اشک شما عذاب بهشت است ، خنده کن
لبخندت آفتاب بهشت است ، خنده کن

دنیای ما نبوده برازنده ی شما
هجده نفس زمین شده شرمنده ی شما

آیینه ای نهاده خدا بین سینه ام
حس می کنم مزار تو را بین سینه ام

مانند آن خسی که به میقات پر کشید
قلبم به سوی مادر سادات پر کشید.

سید حمید رضا برقعه ای(طوفان واژه ها)

1394/01/21 @ 21:36

در پاسخ به: استغفار

نظر از: مدرسه علميه فاطميه كرمان [عضو] 

با سلام و عرض تبریک سال جدید
سال خوب و سرشار از موفقیت برای شما آرزومندم

1394/01/15 @ 12:30

در پاسخ به: سنگ مزار من

نظر از: كمالي انداني [عضو] 
كمالي انداني

سلام علیکم.متشکر,با اجازه کپی

1394/01/06 @ 14:40

در پاسخ به: کار فرهنگی

نظر از: لبخندها وگریه های یک طلبه [عضو] 

سلام علیکم

باتشکرازشما.

1394/01/06 @ 12:04

در پاسخ به: درد دل

نظر از: رحیمی [عضو] 

با سلام

روزهایی با مادر شهیده ام

من دختری ایرانیم از شهر…

نه،اصلا مهم نیست که از کدام شهر و دیار

چون اینها دل غمگین مرا شاد نمی کند و عقده از غم افسرده ام نمی گشاید

.
.
.

آری مادر من آن بانوی بال وپر شکسته ای است که نزدیک سه ماه از غصه و رنج و درد ، آب شد و جز شبهی از او بجای نماند ودر طول این مدت،جز یک بار لبخند بر لبهای او ننشست

روزی به خادمه اش فرمود:

دارم از دنیا می روم و این رسم عرب که نعشِ در گذشته رابر تخته ای می گذارند که حجم بدن او پیداست، مرا رنج می دهد

دوست ندارم حجم بدنم را در کفن، حتی بعد از مردنم، نامحرمی ببیند

وچون خادمه اش طرحی از تابوت –که رسم دیار خودشان بود،برای او ترسیم کرد آن قدر دل رنجیده اش شادمان گردید که غنچه ی تبسم بر لبهای او شکفته شد و این تنها لبخند یادگار مادر، بعد از شهادت پدربزرگوارش بود

واین برای من درسی بزرگ دارد که نگذارم این تنها تبسم ابدی مادرم،در صفحه ی روزگار خاموش گردد

و اکنون پشیمان از گذشته، گذشته ای که یادآوردنش مرا می آزارد و شرمنده ام می کند و امیدوار به آینده

می خواهم این لبخند دوباره تکرار شود، می خواهم غصه ای از دل پردرد مادرم بردارم

می خواهم خوب باشم. می خواهم عفیف و پاک باشم.من که روزی دل به دیگران بستم می خواهم

روزهایی با مادر شهیده ام باشم تا در روًیاهای خویش مادر جوانم را ببینم که با نگاه به قامت پوشیده ودر عفاف من دوباره لبخند می زند و با این لبخند صدایم می زند که:

نه روزهایی بلکه برای همیشه در آغوشم بمان.مادری که دنیای ما با حسادت و رشک او را آزرد و قلبش را شکست، مهربانی بی گناه ،که او رابا خشم و نفرت زدند، با کینه جنینش را سقط کردند ،فرزندانش را یتیم و همسرش را بی یاور ساختند

سرانجام،مخفیانه با یک دنیا مظلومیت و غربت در دل خاک آرمید

ظلم به او هیچ گاه از خاطرم نمی رود

می خواهم پرچم دار پیام او به دنیا باشم . به یاد سیلی و ضربتی که او را مظلومانه شهید کرد، با حجاب و عفافم نمادی از مظلومیت اورا به شهر ، کشور وحتی سراسر دنیا فریاد کنم وبه یاد داشته باشم که
مهربانترین بانوی بهشت را تنها به این گناه کشتند که دوست داشت همه خداوند بزرگ را دوست بدارند و بندگی کنند

در سایه محبت و پیروی از امیرموًمنان، فرمانهای خدا را عمل و از هرچه خدا دوست ندارد دوری کنم

آیا توهم مانند من می خواهی بامادر باشی؟
پس بیا تا صدایش کنیم

ای مهربان مادر! دستم را بگیر تا برایت دختری کنم.دختری که سراپا پوشیده و در حجاب است. دوستت دارم ای مادر که تو گمشده ی من و بهار امید منی . در عزایت اشک می ریزم و دشمنت را لعن و نفرین می کنم

نوشته زیبا احمدی - وبلاگ احساس ابری

ایام شهادت مادر شهیده شیعه ، مادرم حضرت زهرا سلام الله علیها تسلیت باد.

1393/12/14 @ 20:41